کلیات نظریه جریان سوم شهروندی

ضلع سوم یک هماوردی در خاورمیانه

ضلع سوم یک هماوردی در خاورمیانه

جریان شهروندی ،ضلع سوم یک هماوردی در خاورمیانه

 

خاورمیانه از ابتدای قرن بیستم شاهد پیدایش کشورهای متمرکز با نظام های عمدتا پادشاهی که زمامداران آنها بنا به اراده شهروندان این کشورها نبوده و به خواسته و مشیت و منافع نظام بین المللی آن دوره از گروه های متنوع قومی ،زبانی ،دینی و مذهبی تاسیس شده اند. کشورهای که از نظر تاریخی و فرهنگی و حتی نوع نظام سیاسی دارای مشترکات زیادی هستند و از تاثیرات متقابل محسوسی نسبت به هم برخوردارند ، این کشورها که محصول اراده و منافع قدرت های جهانی بوده اند مفهوم ملت در آنها شکل نگرفت و تاکنون نظام های سیاسی این کشورها برای ایجاد همبستگی ملی و هویت ملی تحت تاثیر جریان اول ناسیونالیسم ( باستانگرا _ نژادگرا_ قومی ) یا جریان دوم اسلامگرا ( اخوانی _ سلفی_ شیعی) بر روی یکی از مولف های این کشورها  هویت نژادی یا هویت مذهبی به خلق ایدئولوژی روی آوردند که هماهنگ با ویژگی های جمعیت غالب است که بستر کنش و هماوردی این جریان های فکری گردید و مهم ترین عامل تاثیر گذار بر نظام های سیاسی و اقدامات و سیاست ها ی آنها در حوزه داخلی و خارجی ، عدم تحقق دموکراسی در این کشورها و بی ثبات منطقه خاورمیانه شد,

نظام های سیاسی در ایران و کشورهای خاورمیانه در دوره ای که برپاپه گفتمان جریان ناسیونالیسم حکمرانی نمودند همواره با نادیده گرفتن تنوع قومی موجود در کشورهای خود با هویت یابی تنها در پی ایجاد هویت ملی جدید بر پایه سیاست یکپارچه سازی زبانی  بودند که با تنزل هویت ملی به هویت فرهنگی نژادی و قومی و زبانی بعنوان ایدئولوژی دردوره ای زمامداری گفتمان این جریان کنش نموده که با مرزبندی هویتی بین شهروندان و تقسیم جوامع درونی این کشورها بر اساس نژاد و قومیت منجر به طبقه بندی شهروندان این کشورها شده که ضمن ایجاد تبعیض و نابرابری و تحریک و تنفر قومی داخلی باعث وقوع کشمکش و نزاع بین کشورهای منطقه خاورمیانه نیزگردید ، همزمان در این دوره جریان اسلامگرا در دو وجه شیعی و سنی در حال رشد و توسعه در این کشورها بود، با تقویت این جریان در منطقه و سقوط نظام های سیاسی مبتنی بر جریان ناسیونالیسم با انقلاب یا تهاجم نظامی خارجی یا انتخابات ، نظام های با هویت اسلام گرایانه در ایران با انقلاب اسلامی ، افغانستان حکومت طالبان ، عراق داعش و گروه های شیعی ، مصر و تونس ولیبی و ترکیه حکومت اخوان المسلمین ، سوریه گروهای تندرو و داعش ، حوثی ها در یمن حاکمیت یافتند وهویت ملی را برپایه هویت دینی و مذهبی جمعیت غالب خود تعریف و بعنوان ایدئولوژی رسمی بدل نموده و همچون حاکمیت جریان ناسیونالیسیم گروه هایی از جمعیت این کشورها به جهت تفاوت های دینی یا مذهبی از گردونه قدرت حذف و تبعیض و نابرابری درونی این کشورها بشکلی دیگر ادامه و نزاع بین کشورهای منطقه افزایش یافت.

ارکان جریان سوم شهروندی
ضلع سوم یک هماوردی در خاورمیانه

بواسطه تسلط دو گفتمان جریان ناسیونالیسم یا جریان اسلامگرا برکشورهای خاورمیانه و پیوند ایدئولوژی قومیت یا مذهب با سیاست که به عنوان ایدئولوژی رسمی این دولت ها و جهت دهی سیاست های داخلی و خارجی و قانونگذاری ، کنش این دو جریان موجب بسیاری از بحران های در دو بعد داخلی و خارجی، اقتدارگرایی ، استبداد و خودکامگی ، تمرکز قدرت _ثروت_فرصت _خدمات و امکانات، فقدان دموکراسی و انتخابات آزاد و عادلانه ، ناکارآمدی نظام های سیاسی ،کاهش مشارکت شهروندان در اداره کشور، تبعیض و نابرابری ، عدم توجه به تخصص و شایستگی ، ترویج قوم مداری یا مذهب مداری ، تحریک و تنفر قومی و مذهبی ، حذف گروه های از شهروندان به جهت تفاوت قومی یا مذهبی، سیاست خارجی ایدئولوژیکی گریدید همچنان که هماوردی این جریان ها بایکدیدگر در منطقه خاورمیانه سیاست های توسعه طلبانه ، نزاع و کشمکش بین کشورهای این منطقه و و زمینه سازی دخالت قدرت ها بین المللی را افزایش داد که نشان می دهد بخشی از بی ثباتی های خاورمیانه ناشی از کنش و هماوردی جریان ناسیونالیسم و جریان اسلامگرا است که در درون کشورهای خاورمیانه و روابط بین آنها وجود داشته و در تشدید بحران های منطقه اثرگذار ظاهر شدند که در کلیت خود به بی ثباتی خاورمیانه کمک کرده است و از عوامل تدوام و تشدید بحران های درونی و بیرونی در این کشورها و منطقه خاورمیانه می باشند و موجب آسیب ها و صدمات غیرقابل جبرانی به کشورهای این منطقه گردید.

کنش و هماوردی جریان  فکری ناسیونالیسم و جریان فکری اسلامگرا باعث شد که هریک برای دستیابی به جایگاه برتر در درون کشورها و منطقه خاورمیانه ، دو قطبی را در درون جوامع خود و خاورمیانه ایجاد نمایند که زمینه ساز اصلی دیکتاتوری و نابرابری درونی و بحران های منطقه ای گردید بنابراین کنش و هماوردی این جریان های فکری و درک جمعی شهروندان برضرورت شهروند محوری و حاکمیت حقوق بشر و شهروندی ، آزادی های بنیادین ، انتخابات شفاف_آزاد و عادلانه و قانون مداری در این کشورها شرایط و زمینه را برای گذر از نظام دو قطبی به نظام فکری همه گیر و مسالمت آمیز جریان سوم فراهم آورد. جریان سومی که علاوه بر جریان ناسیونالیسم و جریان اسلامگرا در حال رشد و توسعه در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه ، جریان شهروندی است که با تغییر نظام فکری شهروندان و نخبگان در منطقه خاورمیانه منجر به تغییر نظام کنشی کشورها در داخل و روابط منطقه ای و بین المللی خواهد شد و این تغییر در جهت دهی سیاست خارجی کشورهای منطقه باعث از بین بردن عوامل تنشزای گذشته ، برقراری صلح و امنیت ،روابط مسالمت آمیز و حسن همجواری خاورمیانه خواهد شد.

جریان شهروندی که با محوریت شهروند و براساس حقوق بشر و شهروندی در کشورهای منطقه خاورمیانه از لبنانحركة المواطنة ،تيار مواطنة سوریه ، تيار المواطنة الاردني اردن ،حزب حركة مواطنة تونس، ،مصر و یمن با عنوان تیار المواطنة ،عراق حزب المواطنة ،ایران جریان سوم شهروندی ،حركة اليقظة المواطنة مراکش ،حركة مواطنة الجزایر ،گفتمان شهروندی  افغانستان ، رشد و توسعه اندیشه شهروندی در آذربایجان و ترکیه ،مطالبه دولت شهروندی در سودان ،مطالبات شهروندی  و جامعه مدنی در عربستان ،کویت ،امارات ،بحرین ،عمان و قطر نشان از توسعه فرهنگ شهروندی و درک جمعی شهروندان این کشورهای متعدد قومی و مذهبی به حاکمیت شهروندمحوری و شهروندگرایی بعنوان جریان فکری مترقی که مبشرتحقق حقوق بشر و شهروندی‌‌ و آزادی های بنیادین ،قانونمداری‌‌ ،انتخابات شفاف _آزاد و عادلانه ،تکثرگرایی‌‌ ،برابری‌‌ ،عدالت اجتماعی‌‌ ،تعهد‌‌ ،شفافیت‌‌ ،تنوع‌‌ ،مطالبه‌گری‌‌ ،پاسخگویی‌‌ ،صلح‌‌ ، همزیستی مسالمت‌آمیز‌‌، توسعه‌‌، مدارا‌‌، بردباری‌‌، مهرورزی‌‌، نفی تبعیض‌‌، حقوق زنان و کودکان‌‌، عدم خشونت‌‌، ارتقا مسئولیت پذیری شهروندان‌‌، شایسته‌سالاری و کرامت انسانی در درون این کشورها و صلح ،امنیت ، روابط مسالمت آمیز ، حسن همجواری ، عدم دخالت در امور داخلی کشورها ، بهبود روابط خارجی ،پذیرش نظام بین المللی و همکاری با سازمان های منطقه و بین المللی است.

جریان شهروندی در خاورمیانه صلح طلب و عاری از خشونت ، که باور به هویت شهروندی بعنوان هویت ملی داشته و شهروندگرایی را تنها نظریه ای می داند که برخلاف جریان های فکری ناسیونالیسم و اسلامگرا همه شهروندان را از هر جنسیت ، نژاد ، دین ، مذهب ، قومیت ، زبان ، فرهنگ ، منطقه جغرافیایی ،عقیده سیاسی و هر گروه اجتماعی را تحت پوشش خود گرد آورد و آنچنان فراگیر است که همه شهروندان خود را دارای حقوق‌‌ و تکالیف یکسان و برابر، مطالبات و منافع خود را درآن مشاهده و در اداره کشور مشارکت و سهیم می دانند و هرشهروند می تواند ضمن حفظ هویت دینی، قومی، فرهنگی، زبان، پوشش، اداب،سنتهاوانجام فعالیتهای هنری و فرهنگی خوداز تمام حقوق شهروندی برخوردارشود و تفاوت در جنسیت ، نژاد ، رنگ ، دین ، مذهب ، زبان ، قومیت یا عقیده سیاسی را عامل تفاوت در حقوق نمی داند و با اقرار به این تنوع و حفظ آن در جهت توسعه شهروند و تحقق دولت مدرن شهروندی که همانا دولت حقوقی است فعالیت می نماید.

 

مسعد سلیتی

حقوقدان

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

To use reCAPTCHA you must get an API key from https://www.google.com/recaptcha/admin/create